شعار دختران مخالف “ سبيل ” : شوهر سيبيلو … هرگز

شعار دختران مخالف “ سبيل ” : شوهر سيبيلو … هرگز ! نظريه هاي متفاوت در باب “ سبيل ” لطفاً بخش نكنيد . دايي بزرگم ، هر چيزي مي خورد ، همه مي فهمند چي خورده است ، چون مواد غذايي به سبيل هايش مي چسبد . يكسره هم ، نوك سبيل هايش توي دهانش است و با دندان هاي جلويي ، آن را مي جود به قول خودش ، مرتبشان مي كند . آدم وقتي اين جور صحنه هاي فجيع را مي بيند ، حالش به هم مي خورد . شايد يكي از اعضاي مذكر خانواده شما هم ، سبيل داشته باشد و يا در ميان اقوام سبيلويتان ، كسي باشد كه با سبيلش ، مثل خالوي بنده رفتار كند ، آن وقت است كه با يادآوري چنين صحنه هاي تهوع آوري ، علت تنفر من را از اين عضو رويشي ! متوجه مي شويد به خصوص وقتي ، رشته موهاي كت و كلفت آن ، داخل ليوان چاي مي رود و خيس مي شود و يا وقتي گرده هاي نارنجي رنگ نمك ، لابه لاي تارهاي آن خودنمايي مي كند . از همه بدتر ، وقتي است كه آب كله پاچه از آن ها مي چكد !يك كم صبر داشته باشيد سبيل گذاشتن ، در دهه 50 مد بود و بسياري از آدم هاي معروف روزگار را فقط با اين عضو به ظاهر تزئيني به خاطر مي آوريم مثل فرهاد ، فريدون فروغي ، كورش يغمايي و باباي خودم كه بد سبيل هايي داشت و خوشبختانه چون تا قبل از بزرگ شدن من ، اين سنت بي ريخت ، از مد افتاد ، آن ها را تراشيد و تا امروز كه سراغش نرفته است تا بعد چه پيش بيايد . حالا ربط پدرم با فرهاد اين ها چه بود ، 20 ، 30 سال ديگر كه من معروف شدم ، معلوم مي شود ، فقط يك كم ! صبر كنيد . « سيما » ، 25 ساله و راديولوژيست است . اين قدر از موي پشت لب بدش مي آيد كه اين تنفر را ، به مردي كه سبيلش را نتراشد ، سرايت مي دهد و با عرض معذرت فراوان ، او را آدم بي شخصيتي مي داند كه قصد خودنمايي دارد . اما من 100 درصد با اين عقيده مخالفم . چون مرداني را مي شناسم كه با وجود برخورداري از سبيل پرپشت ( بزنم به تخته ) ، خيلي با ادب هستند !‌ و خيلي هم از آدم هايي كه يك دانه سبيل محض نمونه ندارند ، باشعورتر هستند . نگار 20 ساله مي گويد : « از نظر سنتي ، سبيل نشانه مردانگي و غيرت است . اما من خوشم نمي آيد . »« شيرين » هم از ديدن موهاي پشت لب مردان ، حالت عجيبي پيدا مي كند ، طوري كه به گفته خود او چنان رعشه بر اندامش مي افتد كه آب قند لازم مي شود . البته اين حالت وقتي به او دست مي دهد كه خواستگاري با سبيل در خانه شان را مي زند اگر اين طوري نباشد وقتي مي رود خيابان بايد يك گالن 200 ليتري آب قند همراهش ببرد ! با اين حال ، ريش و سبيل ملقب به پروفسوري را دوست دارد و شايد عاقبت به يكي از پروفسورها شوهر كند !يكي ديگر مي گويد … يكي ديگر جواب مي دهد اطرافيانم ، كلمه ريش را كه مي شنوند ، نطقشان باز مي شود . يكي مي گويد : « ريش هاي مدل جديد خيلي بد است . هميشه با ديدن بعضي مدل ها ، فكر مي كنم چطوري اين ها را تراشيده اند ؟ » يكي ديگر جواب مي دهد :‌ «‌ خودشان كه درست نمي كنند ، 20 هزار تومان بي زبان ، مي دهند به آرايشگر . آن ها روي صورتشان اين مدل هاي عجيب و جلف را پياده مي كنند . » يكي ديگر با تأسف مي گويد : «‌ يعني هر هفته 20 هزار تومان خرج سبك بازي هايشان مي كنند ؟ بيچاره بابايشان . » يكي ديگر ، اعلام مي كند : « من ديدم كه بعضي پسرها براي خودشان هر جور بخواهند ريش و سبيل مي كشند ! »‌ آن يكي مي پرسد : وا ، چطوري ؟ » و جواب مي شنود : « بار اول ، دوم سخته ، بعد ياد مي گيرند و تندتند مي كشند . » دوباره اولي مي گويد : « زن ها را مسخره مي كنند كه چرا اين قدر جلوي آينه اند ، خودشان بدترند كه … آخر زمان شده به خدا … » و دومي مي گويد :‌ «‌ ريش و سبيل هايشان را بزنند ، نزنند ، بكشند ، ولي ابرو برندارند ! » تار سبيلم گرو بماند با هزار بدبختي ، بحث را برمي گردانم به موضوع شيرين خودمان . « سمانه » كه تازه وارد شده است ، مي پرسد كه سوژه چيست ؟ مي گويم : «‌ نظرت را راجع به سبيل بگو . » بي رودربايستي مي گويد : « اَي ! خيلي چيز كثيفي است و كاربردي ندارد جز اين كه مي شود يك تارش را گرو گذاشت ! » اما نگار عقيده دارد :‌ « الان مسأله حيثيتي و نشانه غيرت بودن سبيل و … همين طور از تعداد طرفدارانش كم شده و كسي كه مي خواهد قولي بدهد نبايد بگويد به اين سبيلم قسم بلكه بايد نازگيس زنش را عنوان كند ، چون غيرت زن ها خيلي بيشتر از بعضي مردها شده است . »‌ « مريم » هم مي گويد :‌ « سبيل خيلي بد است ، به خصوص دخترهاي كم سن و سال ، خيلي بدشان مي آيد . ولي اگر مد بشود ، خوب است . »‌ و ادامه مي دهد : « چون مد است ديگر ! و كسي كه بدون سبيل ، قيافه اش غيرقابل تحمل است ، خجالت نمي كشد . » و در مورد مدل صورتي كه موي پشت لب براي آن لازم است ، توضيح مي دهد : « دماغ گنده ها و كساني كه پشت لب بلند دارند ، بدون سبيل خيلي ضايع هستند ! » فاطمه واژه سبيل را تجزيه مي كند به دو كلمه «‌ سي »‌ و « بيل »‌ و مي گويد : « كسي كه سبيل مي گذارد براي اين كه سي تا بيلش كامل شود ، مجبور است آن را پر نگه دارد وگرنه مردم مسخره اش مي كنند كه 27 بيل و 3 خاك انداز گذاشته نه سي بيل ! »‌ اما فاطمه برعكس بقيه با شنيدن اين واژه آي و واي راه نمي اندازد و مي گويد از سبيل بدون ريش خوشم مي آيد ـ حالا ريش بدون سبيل چقدر تابلوست من نمي دانم ولي بايد چيز مضحكي باشد ـ او اين عضو را ، يكي از نشانه هاي ظاهري مردانگي مي داند و همچنين وجود تمايز زن و مرد را ، داشتن موي پشت لب عنوان مي كند : «‌ مرد و زن اين زمانه ، با سبيل از يكديگر مشخص مي شوند چون بعضي از مردها ، قيافه خيلي زنانه اي دارند . ‌» به طور حتم . او تا به حال با زن هايي كه اندازه و فرم سبيلشان روي هر چي مرد است را كم مي كند ، روبه رو نشده . شايد هم دستگاه هاي الكتروليز و ليزر و اين حرف ها به او اين اجازه را نداده است . فاطمه مي گويد :‌ «‌ بعضي از مردها مثل باباي من اگر سبيل هايشان را بزنند شكل كله پاچه مي شوند ! » اما او هم از نوعي سبيل معروف به « شاه عباسي » كه من نمي دانم چه نوعي است ، بدش مي آيد . درس عبرت سال 77 وقتي بچه هاي تيم ملي ، علي دايي و كريم باقري را به زور گرفتند و سبيل هايشان را تراشيدند دلم خيلي خنك شد ، چون وقتي دو تا آدم به آن معروفي ورمي دارند ، سبيل هاي به آن خفني پشت لبشان سبز مي كنند ، از مرد گمنامي كه من چند روز پيش ، در مترو ديدم چه توقعي داريد ؟ سبيل هايش تا زير چانه اش بود . يكي ديگر هم ديدم كه سبيلش ، مثل دسته دوچرخه بود ! شايد كاري كه با دايي و باقري كردند ، درس عبرتي باشد براي همه كساني كه هوس سبيل گذاشتن به سرشان مي زند و مقررات مناطق محافظت شده را پشت لبشان اجرا مي كنند ! طنز لينک ثابت